FFFFFFFFFFFFFF

داستان مهاجر؛ وقتی که عبدالعلی جرج میشود

 از زمانیکه عبدالعلی را پلیس برد، باباش هوشیارترشده. دیگه فهمیده که تو کانادا اگر بچه عوض توالت وسط میهمانخانه هم کارش را کرد، نباید توی گوشش زد. قیافه پسر دومش از یک کیلومتری داد میزند که کاملاً جواده!

ادامه ی مطلب ...

برای دسترسی به ادامه ی مطلب، باید عضو سایت بشوید. اگر قبلا در سایت عضو شده اید، برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید.
هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است.
ارسال نظر برای این مطلب غیر فعال شده است!