FFFFFFFFFFFFFF

داستان خوانندگان؛ راک و مرد بی ستاره!

فرستنده: کامیار افضلی راد/ شیراز

مرد پیر با صدائی خشن ازش پرسید.

- سلام غریبه، چی میخوای؟

جواب داد:

- یه اتاق واسه امشب ...

- پول داری؟      

- نه ولی ساعتمو میتونم بهت بدم.

ادامه ی مطلب ...

برای دسترسی به ادامه ی مطلب، باید عضو سایت بشوید. اگر قبلا در سایت عضو شده اید، برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید.
هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...